جایگاه قرض‏الحسنه در پیشبرد اهداف جهاداقتصادی


 

نويسنده:حسینعلی مهرابی
منبع : اختصاصی راسخون



 

قرض‏الحسنه یک بحث بسیار مهم اقتصادی است، که دین مبین اسلام به آن اهمیّت فراوان داده است. قرض به معنای بریدن است واینکه به وام قرض می‌گویند برای این است که انسان قسمتی ازمال خود را می‌برد و به دیگری می‌دهد. اسلام به این امرتوجه فراوان نموده وحدود سیزده آیه قرآن کریم پیرامون قرض است که بیشترآنها به قید (حسن) مقیدشده است که به معنای قرض نیکو و اشاره به جدا کردن مال ومصرف در راه خیر است. قرض‏الحسنه با مشخصه‌های خاصی نظیر اخلاص، بدون ریابودن، از مال حلال قرض دادن، بدون منت بودن، شناخته می‌شود. در این اوراق به هفت آیه از قرآن اشاره شده است؛ که در همه‌ی آن‌ها صحبت از قرض دادن به خداست. خدائی که غنی مطلق است ودارایی‌های آسمان و زمین ازآن اوست، ازانسانی که نیازمند مطلق است طلب وام می‌کند و به او وعده می‌دهد که چندین برابر به او بر می‌گرداند و اورا مورد اجر کریم خود قرارداده، از او تشکر می‌کند وگناهان او را می‌آمرزد. پاداش قرض از صدقه بیشتر است، چرا که صدقه به دست غیر نیازمند هم می‌رسد ولی وام را فقط نیازمند می‌گیرد. رسول اکرم فرمودند: بر دربهشت نوشته شده که ثواب صدقه ده برابر است و ثواب قرض هجده برابر. ونیزفرمودند:کسی که بتواند امّا به دیگران وام ندهد، بوی بهشت را هم استشمام نمی‌کند. البته قرض گیرنده هم وظایفی دارد، باید سر فرصت معیّن بدهی خود را پرداخت کند و از قرض‌دهنده قدردانی کند، ولی بر طلبکار هم لازم است که به شخص تنگدست فرصت دهد، تابدهی‌اش را ادا کند؛ در روایت است: هر که می‌خواهد دعایش مستجاب شود، واندوهش رفع گردد، به تنگدست مهلت دهد. قرض دادن آثار اجتماعی موثری مانند اصلاح جامعه، ایجاد الفت، وکاهش روح تکاثرورزی را به همراه دارد؛ لذا باید قرض‌الحسنه، به یک فرهنگ و سنت نیکو در جامعه تبدیل شود تا بتوان به یک جامعه‌ی پویا، بدون فقر و فاصله‌ی طبقاتی دست پیدا کرد.
واژگان کلیدی: قرض، وام، حسنه.
در روند پر خیر و برکت نامگذاری سال‌های شمسی از سوی رهبر معظم انقلاب، معظم‌له سال 1390 را به نام «جهاد اقتصادی» مزین کردند تا ملت و دولت با حرکتی جهادگونه در امور اقتصادی کشور، بتوانند پیشرفت و عدالت را نهادینه کنند. یکی از مهم‌ترین نمادهای جهاد اقتصادی در جامعه، قرض‏الحسنه است. اسلام به این امر توجه فراوان نموده و حدودسیزده آیه ازقرآن کریم پیرامون قرض است که بیشتر آنها به قید (حسن) مقید شده است که به معنای قرض نیکو با مشخّصه‌های خاصی نظیراخلاص، بدون ریا، از مال حلال وپاک و...است. در آیات قرآن خداوند قرض را به خود نسبت داده تا ارزش این کار را بالا ببرد. در آیات قرآن علاوه بر آن که خدا وعده داده که قرض را چندین برابر برمی‌گرداند، بلکه موهبت‌های خاصی را نظیر این که به آن‌ها اجر کریم می‌دهد، از آنها تشکر می‌کند، درآخرت پاداش عظیم به آن‌ها عطا می‌کند، گناهان آن‌ها را می‌بخشاید و ... را به افرادی که قرض می‌دهند عطا می‌کند. ائمه هدی به این مساله اهمیت فراوان داده‌اند. رسول اکرم فرمودند: دیدم بر دربهشت نوشته ثواب صدقه ده برابر و ثواب قرض هجده برابر است. همچنین فرمودند:کسی که توانائی قرض دادن دارند ولی از آن اعراض کند، بوی بهشت راهم استشمام نمی‌کند. کسی هم که به نیازمندی قرض می‌دهد اگربدهکارسروعد معیّن نتوانست بدهی خود را بپردازد، طلبکار باید به او فرصت بدهد و در روایت است کسی که چنین کند روز قیامت که سایه‌ای جز سایه‌ی رحمت خدا نیست، خدا او را زیر سایه‌ی خود قرار می‌دهد. البته فرد بدهکار نیز باید سعی کند بدهی خودرا سر موعد مشخص پرداخت کند. امید است این عمل خداپسندانه هرچه بیشتر و بهتر در جامعه نهادینه شود.

معنای قرض‌الحسنه.
 

قرض: در اصل به معنای بريدن با دندان است و اينكه به «وام» قرض ميگويند از اين باب است كه آن قسمت از مال را از بقيه اموال جدا می‌کند و به ديگرى می‌دهد كه عين يا مثل آن را پس از مدتى بازگرداند. (1) قرض در لغت به معنی قطع است و قيچى را مقراض گويند براى اينكه ناخن و پارچه و چيزهاى ديگر را قطع می‌کند. «قرض» در اصل قرض به معنى قطع كردن و بريدن است، و چون با واژه «حسن» همراه شود، اشاره به جدا كردن مال از خويشتن و دادن آن در راه خير است. دریک معنای جامع وکلی می‌توان قرض‏الحسنه را اینگونه تعریف کرد:قرض دادن برگرفته از سخاوت است که شخص مال یا کالایی را از باب تفضّل به دیگری برای مدّتی معیّن بدهد، وآن مال در ذمه‌ی طرف مقابل درآید و مسئول برگرداندن آن به موقع و در وقت مشخص، بدون سود و اضافه باشد. قرض دادن، منحصراً در پول نیست، بلکه شامل کالاهای دیگرنیزمی شود؛ مثلا همسایه برای مهمانی خود، نیاز به فرش و ظرف دارد، شما برای مدتی فرش و ظروف خود را به او قرض می‌دهید؛ این کار نیز قرض‏الحسنه به شمار می‌آید. قرض‏الحسنه نه تنها یک ارزش اجتماعی، بلکه یک ارزش اخلاقی نیز هست؛ زیرا موجب رواج نیکی‌ها در جامعه شده وروح برادری وعطوفت را زنده می‌کند. همچنین موجب مصونیت جامعه از ربا ودزدی و...می‌شود. به همین جهت در روایات اسلامی، به عنوان یکی از حقوق مومنان نسبت به یکدیگر یاد شده است. ازجمله امام باقر (ع) درضمن شمارش حقوق مومن نسبت به مومن می‌فرماید:از حقوق مومن بر مومن این است که اندوه اورابرطرف ساخته وقرض اورا ادانماید.(2)

قرض‏الحسنه در قرآن.
 

در قرآن سیزده بار با واژه‌های گوناگون سخن از قرض به میان آمده است. جالب است بیشترمواردی که سخن از قرض باشد، به دنبال آن کلمه‌ی «حسن» نیز آمده است. این ترکیب بیانگر آن است که قرض دادن بایدبه صورت نیکو انجام شود. به چندنمونه از این آیات توجّه فرمایید:
1-مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (3) كيست كه خدا را قرض‏الحسنه دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه مى‏گيرد و مى‏دهد، و همه به سوى او باز گردانده مى‏شويد.
2 .مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ (4).
آن كيست كه به خدا قرض نيكو دهد (يعنى قرض‏الحسنه و صدقه دهد و احسان به فقيران كند) تا خدا بر او چندين برابر گرداند و او را پاداشى با لطف و كرامت باشد؟ إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ (5) -3 همانا مردان و زنانى كه در راه خدا (به فقيران) صدقه و احسان كنند و به خدا قرض نيكو دهند (يعنى به محتاجان قرض‏الحسنه دهند) احسان آن‌ها را چندين برابر سازند و پاداش با لطف و كرامت نيز خواهند داشت.)
4-وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنىِ إِسرَْ ءِيلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنىَ‏ْ عَشرََ نَقِيبًا وَ قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مَعَكُمْ لَئنِ‏ْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحت‌ها الْأَنْهَرُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَالِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (6) و همانا خدا از بنى اسرائيل عهد گرفت و از ميان آن‌ها دوازده نفر بزرگ برانگيختيم (كه پيشواى هر سبطى باشند) و خدا بنى اسرائيل را گفت كه من با شمايم هر گاه نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگان من ايمان آوريد و آن‌ها را اعزاز و يارى كنيد و خدا را قرض نيكو دهيد، در اين صورت گناهان شما بيامرزم و شما را در بهشتى داخل گردانم كه زير درختانش نهرها جارى است. پس هر كس از شما پس از عهد خدا كافر شد سخت از راه راست دور افتاده است. إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ (7)
5- گر به خدا (يعنى بندگان محتاج خدا) قرض نيكو دهيد خدا براى شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما در گذرد و خدا بر شكر و احسان خلق نيكو پاداش دهنده است و (بر گناهشان) بسيار بردبار است.
6-اِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنىَ‏ مِن ثُلُثىَ‏ِ الَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَائفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ النهََّارَ عَلِمَ أَن لَّن تحُْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكمُ‏ْ فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكمُ مَّرْضىَ‏ وَ ءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فىِ الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ مِّنْ خَيرٍْ تجَِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيرًْا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمُ (8) خدا به حال تو آگاه است كه تو و جمعى هم از آنان كه با تواند (اغلب) نزديك دو ثلث يا نصف يا (لا اقل) ثلث شب را هميشه به طاعت و نماز مى‏پردازيد، و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر مى‏كند، خدا مى‏داند كه شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهيد كرد لذا از شما (اوقات خواب و كارهاى ديگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بى‏مشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازيد. خدا بر احوال شما آگاه است كه برخى مريض و ناتوانند و برخى به سفر از كرم خدا روزى مى‏طلبند و برخى در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه ميسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازيد و نماز به پا داريد و زكات مالتان (به فقيران) بدهيد و به خدا قرض نيكو دهيد (يعنى براى خدا به محتاجان احسان كنيد و قرض‏الحسنه دهيد)، و هر عمل نيك براى آخرت خود پيش فرستيد (پاداش) آن را البته نزد خدا بيابيد و آن اجر و ثواب آخرت (كه بهشت ابد است، از متاع دنيا) بسى بهتر و بزرگ‌تر است، و دايم از خدا آمرزش طلبيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. اضعاف «جمع» ضعف « (بر وزن شعر) به معنى دو يا چند برابر كردن چيزى است، و با توجه اينكه اين واژه به صورت جمع در آيه آمده و با كلمه» كثيرة «تاكيد شده، به علاوه جمله» يضاعف «نيز تاكيد بيشترى را از يضعف مى‏رساند (آن چنان كه ارباب لغت گفته‏اند) (9) از مجموع اين جهات، استفاده مى‏شود، كه خداوند، براى انفاق كنندگان پاداش بسيار فراوانى قرار داده، و انفاق در راه خدا همچون بذر مستعدى است كه در زمين آماده‏اى افشانده شود، و به وسيله باران‌های پى در پى آبيارى گردد، و ده‏ها و گاه صدها برابر، نتيجه دهد.» كثير در كنار كلمه «اضعاف»، نشانه‏ى پاداش بسيار زياد است؛ و جمله «فَيُضاعِفَهُ» بجاى «يضعفه» رمز مبالغه و ازدياد است. (10) ازآیات مذکور چند نکته‌ی مهم می‌توان برداشت کرد:
الف:قرض را خداوند در این آیات به خودنسبت داده است.
گویی قرض دهنده با خدا معامله می‌کند. معناى كلمه «قرض» معروف است، خداى تعالى هزينه‏اى را كه مؤمنين در راه او خرج مى‏كنند، قرض گرفتن خودش ناميده، و اين به خاطر همان است كه گفتيم مى‏خواهد مؤمنين را بر اين كار تشويق كند، و هم براى اين است كه انفاق‌های نامبرده براى خاطر او بوده، و نيز براى اين است كه خداى سبحان به زودى عوض آن را چند برابر به صاحبانش بر مى‏گرداند. (11) درآيات بالا در مورد انفاق در راه خدا تعبير به قرض و وام دادن به پروردگار آمده است، و اين نهايت لطف خداوند نسبت به بندگان را از يك سو و كمال اهميت مساله انفاق را از سوى ديگر مى‏رساند، با اينكه مالك حقيقى سراسر هستى او است، و انسان‌ها تنها به عنوان نمايندگى خداوند، در بخش كوچكى از آن، تصرف مى‏كنند چنان كه در آيه 7 سوره حديد مى‏خوانيم: آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ: «ايمان به خدا و رسولش بياوريد و از آنچه خداوند شما را در آن نماينده خود ساخته، انفاق كنيد» ولى با اين حال بر مى‏گردد و از بنده خود استقراض مى‏كند، آن هم استقراضى با چنين سود بسيار فراوان، «كرم بين و لطف خداوندگار»! در نهج البلاغه آمده است كه مى‏فرمايد:و استقرضكم و له خزائن السموات و الارض و هو الغنى الحميد و انما اراد ان يبلوكم ايكم احسن عملا خداوند از شما در خواست قرض كرده درحالى كه گنج‌های آسمان و زمين از آن او است و بى نياز و ستوده، (آرى این‌ها نه از جهت نياز او است) بلكه مى‏خواهد شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد (12).با اينكه وجود ما و هر چه داريم از خداوند است، امّا خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گيرنده معرفى مى‏كند تا ما را به اين كار تشويق نمايد. (13) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ كيست كه در راه خدا و اطاعت او انفاق كند و منظور از اين تعبير «امر» است نه درخواست قرض از روى احتياج آن چنان كه يهود پنداشته‏اند كه خداوند از ما قرض می‌کند از روى نادارى و او فقير است و ما بى‏نياز!! بلكه خداوند «انفاق» را قرض ناميد از باب لطف در امر به نيكى و انفاق و از نظر تأكيد در اينكه حتماً پاداش خواهد داشت مانند قرض كه بايد پرداخت شود. ممکن است منظور، قرض‏الحسنه به بندگان خدا باشد و بعضى از مفسرين گفته‏اند معنى آيه چنين است كه كيست قرض دهد محتاجين از بندگان خدا ظاهرا از سياق آيه چنين بر می‌آید كه مقصود آن انفاقتی است كه زائد بر قدر واجب باشد. (14).
خدای جل جلاله غنی بالذات است.
ورا به خلق نیاز وبه غیر حاجت نیست.
خدابرای چه ازبنده قرض می‌خواهد.
خدا وقرض؟ مسلّم بدون حکمت نیست.
ب:قرض دادن در این آیه هم پایه‌ی جهاد است:
لازم به ذکر است که آیه‌ی قبل از آن (244 بقره) در مورد جهاد است. جهاد، گاهى با جان است كه در آيه قبل مطرح شد و گاهى با مال است كه در اين آيه مطرح شده است. پس از آنكه خداوند تحريض بر جهاد نمود و جهاد گاهى با جان است و گاهى با مال به دنبال آن، مردم را به كارهاى نيك و انفاق در راه خير می‌خواند. به گفته بعضى از مفسران، منظور انفاق‌هایی است كه در راه جهاد مى‏شود، زيرا در آن زمان تهيه هزينه‏هاى مختلف جهاد، بر دوش مبارزان مسلمان بود؛ و اصولا انفاق در راه خدا، و كمك به نيازمندان و حمايت از محرومان، همان كار جهاد را مى‏كند، زيرا هر دو مايه استقلال و سربلندى جامعه اسلامى است. (15) كه اين آيه به دنبال آيه قبل كه مردم را به جهاد تشويق مى‏كرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغيب مى‏نمايد. زيرا همان‏گونه كه براى امنيّت و صيانت جامعه، نياز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنين براى تأمين محرومان و تهيه وسايل جهاد، نياز به كمك‏هاى مادّى مى‏باشد (16). البته باید دانست که انجام کارهای نیک وانفاق های مالی به توفیق الهی ووارستگی انسان بستگی دارد؛ و انسان باید دل از مال دنیا ببرد. زیرا اگر انسان به ثروت دنیا وابسته باشد وازآن دل نکند هرگزحاضر نمی‌شود به دیگران وام بدون بهره بدهد. همچنین عبادت به دو گونه است: مالی، غیر مالی. عبادت غیر مالی مانندنمازوروزه وعبادت مالی نظیرخمس وزکات وقرض‏الحسنه است. درعبادت مالی بایست دست در جیب کرد و از علاقه به پول ومال برید؛ زیرا گذشتن از مال وثروت دشوار است. با توجه به مفهوم جهاد اقتصادی، جهاد وقتی محقق می‌شود که مبارزه‌ای در راه خدا صورت بگیرد؛ ووقتی انسان بادل و نفس خود مقابله کرده ودر راه خدا انفاق کند، وبه دیگران قرض دهد، اینگونه یک نوع جهاد اقتصادی، تحقق می‌یابد.
ج:پاداشی که خداوند عطا می‌کند چندین برابر است
خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مى‏كند، و اجرى كريم هم مى‏دهد و اجر كريم، اجرى است كه در نوع خودش پسنديده‏ترين باشد و اجر اخروى همين طور است، چون اجرى است ما فوق آنچه ممكن است به تصور در آيد، و در هنگام حاجتى است حياتى‏ترين هنگام حاجتى كه تصور شود.(17) نیز براى ترغيب مردم به كارهاى خير، تشويق لازم است. «فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً» از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه وقتى آيه «مَنْ جاءَبِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها(18) (كسى كه كارى نيك انجام دهد پس براى اوست پاداش بهتر از آن) نازل شد رسول اكرم گفت: پروردگارا بر پاداش خود بيفزا، پس خداوند اين آيه را فرستاد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (19) (كسى كه كار نيكى انجام دهد خداوند ده برابر آن را پاداش می‌دهد) باز رسول اكرم عرضه داشت خدايا بيفزا: و اين آيات نازل شد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ ... و «كثيراً» يعنى آن مقدارى كه بشمار نمی‌آید و جز خدا كسى اندازه آن را نمی‌داند.و اين زيادتى راجع به فوائد و انتفاعات دنيوى است كه در اثر انفاق مترتب بر مال می‌گردد و البته ثواب اخروى كه تفضلا خداوند به محسنين عنايت می‌کند زيادتر است. (20)
د:قرض را خدا طلب کرده،پاداشش هم به عهده‌ی خداست
تعبيرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است كه پاداش قرض الحسنة بر عهده خداوند استإ ِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و به سوی او باز می‌گردید. و اين جمله براى تأكيد در پاداش گرفتن از خدا است.پاداش قرض،بخشش گناهان از جانب خداست: لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ. وآنها را دربهشت های پرنعمت داخل می کندوَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحت‌ها الْأَنْهَرُ.
ه:قرض دادن از مال شما کم نمی‌کند؛بلکه خدا به بیشتر از آن برمی گرداند
( وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ» يعنى خدا گاهى روزى را از بعضى مردم می‌گیرد و زندگى را بر آنان سخت می‌گرداند ولى بر مردمى ديگر روزى را زياد كرده و به آنان وسعت و گشايش زندگى عنايت می‌نماید. بعضى گفته‏اند يعنى خداوند صدقات را گرفته و پاداش آن را فراوان می‌دهد يا در دنيا و به صورت فورى و يا در آخرت و در آينده دورتر و يا در هر دو؛ بعضى ديگر «يقبض» را گرفتن روزى به مرگ كسى و (يبسط) را گشايش دادن در روزى ورثه او معنا كرده‏اند .(21)اشاره به اينكه تصور نكنيد انفاق و بخشش، اموال شما را كم مى‏كند زيرا گسترش و محدوديت روزى شما به دست خدا است و او توانايى دارد در عوض اموال انفاق شده، به مراتب بيش از آن را در اختيار شما قرار دهد، بلكه با توجه به ارتباط و به هم پيوستگى افراد اجتماع با يكديگر، همان اموال انفاق شده در واقع به شما باز مى‏گردد.(22).گرچه در آيه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولى در روايات می‌خوانیم:‏هر كه با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط مى‏دهد و هر كس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مى‏گيرد.
و:این امر به قدری مهم است که آن را پس از نماز،زکات،ایمان ویاری رساندن به رسولان خداذکرمی کند.
أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا. ودر آیه 20مزمل بعد از زکات ونماز،به عنوان سومین دستور ذکر شده است. اين چهار دستور (نماز، زكات، انفاق‌های مستحبى، و استغفار) به ضميمه دستور تلاوت و تدبر در قرآن كه در جمله‏هاى قبل آمده بود مجموعا يك برنامه كامل خودسازى را تشكيل مى‏دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاثير انكارناپذيرى داشته و دارد.پس قرض‏الحسنه پس از نماز وزکات به عنوان سومین،نشانگر اهمیّت آن است؛واین اصل مقدس،مانند زکات ونماز باید در سطح وسیع وهمگانی مورد توجه قرار گیرد.باید توجه داشت که خطاب آیه به عموم مردم اعم اززن ومرد است. ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خود را مقصر بشمريد، و عذر به درگاه خدا آوريد،" و رنه سزاوار خداوندش كس نتواند كه بجا آورد .(23)
ز:خدا از انسانی که قرض می‌دهد تشکر می‌کند
وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ.،ا و نيز از ما تشكر مى‏كند، لطف و محبت بالاتر از اين تصور نمى‏شود، و بزرگوارى و رحمت فراتر از اين ممكن نيست، ما چه هستيم و چه داريم كه به او وام دهيم؟ و تازه چرا اين همه پاداش عظيم بگيريم؟!وخداازما تشکّرکند؛ این‌ها همه نشانه اهميت مساله ی انفاق از يك سو و لطف بى‏پايان خدا در به اره بندگان از سوى ديگر نيست؟
پيشگامان در ايمان و جهاد و انفاق
شكى نيست كه قوت و شوكت هر ملل و جامعه‏اى به ثروت آن جامعه و بذل مال و مواسات و انفاق بين اهل آن جامعه صورت می‌گیرد؛ چنانچه معروف و مشهور بين تمامى ملل اسلامى است بلكه به اعتراف تمام دانشمندان عالم دين اسلام به دو چيز قوت گرفت: يكى شمشير على عليه السلام و ديگرى مال خديجه.اين است كه در اين آيات خداوند پس از آن كه امر می‌فرماید به جهاد با كفار، توصيه می‌فرماید به انفاق و اين قدر انفاق مالى را اهميت می‌دهد كه گويا خود را مديون به حساب مى‏آورد، و شايد اشاره به این باشد كه كسى كه مال خود را در راه قوت و شوكت جامعه اسلامى مصرف نمايد، گويا وام به خدا داده؛ زيرا كه يارى دين خدا يارى اوست چنانچه فرموده إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ كه چنين تفسير شده كه مقصود از يارى كردن خدا يارى كردن دين خدا است.(24)بدون شك كسانى كه در ايمان و اعمال خير بر ديگران مقدم مى‏شوند، هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارند، و هم ايثار و فداكارى فزون‌تر، و به همين دليل در پيشگاه خدا يكسان نيستند، و لذا در آيات فوق روى همين مساله تكيه شده بود كه كسانى كه قبل از فتح (فتح مكه يا حديبيه، و يا مطلق فتوحات اسلامى) انفاق كردند و جهاد نمودند در پيشگاه خدا با ديگران يكسان نيستند..اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از قرض دادن به پروردگار هر گونه انفاق در راه او است كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر ص) و امام مسلمين مى‏باشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد.(25)لذا در روايتى در كافى از امام صادق ع نقل شده است كه فرمود:ان اللَّه لم يسئل خلقه مما فى ايديهم قرضا من حاجة به الى ذلك، و ما كان للَّه من حق فانما هو لوليه‏خداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج او، آنچه از حقوق براى خدا است براى ولى و نماينده او است و در حديث ديگرى از امام كاظم ع ذيل آيه مورد بحث (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ ...) آمده است كه: نزلت فى صلة الامام المعصوم‏ اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است.(26)از مصاديق قرض به خداوند، كمك مالى به امام معصوم است. ا مام کاظم (ع)فرمود:

شرایط قرض‏الحسنه
 

الف: شرایط از جانب قرض دهنده
 

قرض دادن باید با انگیزه‌ی الهی،در راستای خشنودی خدا،وبه دور از ریا باشد . امام صادق فرمودند:هیچ مسلمانی نیست که به مسلمانی قرض دهد وخشنودی خدا را بخواهد،مگر آنکه خداوند همانندپاداش صدقه به وی بخشد تاآنگاه که قرض را به او باز گرداند.(27)
ازاین رو قرض دهنده می‌تواند مثل یا قیمت آنچه که داده را پس بگیردوشرط کردن هر گونه زیادت در قرض ربا و حرام است.امام باقر (ع) می‌فرمایند:هر گاه کسی پولی را به دیگری قرض داد(برای دریافت)بیش از مقدارداده شده شرط نکند.(28)
به کسی قرض دهد که نیازمند باشد.امام صادق(ع)فرمودند:بردربهشت نوشته شده که صدقه ده برابرپاداش دارد وقرض،هجده برابر.چون که قرض تنها به نیازمند می‌رسد وصدقه چه بسا در دست غیر نیازمند قرار گیرد.(29) البته ممکن است دلیل دیگری نیز داشته باشد.ازجمله:صدقه باعث گدا پروری می‌شود،ولی قرض قدرت تولید وکاررابالا می‌برد.همچنین،اصل مال در صدقه از دست می‌رود ولی در حالت قرض محفوظ می‌ماند ومی توان آن را به تعدادی دیگر قرض داد.
خدای تعالى می‌فرماید: وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ درصورتی که مخفیانه انفاق کنید،به رایتان نیکو تر است.امام علی (ع)می‌فرماید:بر آوردن نیاز نیازمندان به کمال نمی‌رسد مگر با سه خصلت:.....سوم آنکه پنهانش کنی.(30)
امام صادق(ع)فرمود:قرض دادن به مومن غنیمت و فرصت است وشتاب کردن در نیکی است. (31).ا مام علی (ع)می‌فرماید:بر آوردن نیاز نیازمندان به کمال نمی‌رسد مگر با سه خصلت:اول آن که شتاب در برآوردن آن تا گوارا باشد.... (32)
قوله تعالى لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى. صدقاتتان را با منت واذیت باطل نکنید.
قرض دهنده، دردریافت طلبش باید سختگیری نکند. پرداختن قرض در وقت خود لازم وضروری است و تاخیر عمدی در پرداخت دین، معصیت است، ولی اگر مقروض توانایی ادای قرض را نداشت باید به او مهلت دهید، قرآن کریم می‌فرماید:اگر بدهکار قدرت پرداخت نداشت، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید. اگر هم ببخشید بهتر است برای شما اگر بدانید. (33)ائمه هدی به این مسئله اهمیت فراوان می‌دادند وحتی گاهی خودشان قرض می‌گرفتند تا قرض‌های مستضعفان را ادا کنند.پیامبر اکرم می‌فرمایند: هر کس تنگدستی را مهلت دهد،در هر روز برای او ثواب صدقه‌ای بر ابر با طلبی که از او دارد بر عهده خداست تا زمانی که مال خود را دریافت کند .(34)ونیز فرمودند: هر کس به تنگدستی مهلت دهد، خداوند در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه او نیست . وی را در سایه خود درآورد. ونیز فرمودند:هر کس تنگدستی را مهلت دهد یا بر او ببخشد خداوند وی را از گرمای سوزان دوزخ نگه دارد.(35)همچنین فرمودند : هر که می‌خواهد دعایش مستجاب شود و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.(36) در روایتی دیگر نیز فرمودند: همچنان که بدهکار تو اگر توانگر نباشد روا نیست در پرداخت بدهیش به تو تعلل ورزد،برتو نیز روانیست که اگر بدانی تنگدست است، او را تحت فشار قرار دهی .(37)امام رضا (ع)می‌فرماید :...اگر مقروضی قرض خودرا به موقع نپردازد،هر روزی که بگذرد ثواب یک دینار صدقه برایوام دهنده که مهلت داده محسوب می‌شود.(38)ولی گاهی در جامعه شاهد آن هستیم که افراد طلبکار با اینکه می‌دانند که طرف مقابل در تنگدستی و سختی است، ولی به طور ظالمانه اموال، خانه و وسایل ضروری زندگی آن‌ها را توقیف می‌کنند،آیا در قیامت هم خداوند با آنها می‌تواند از در بخشش وکرم وارد شود؟

ب: شرایط از جانب قرض گیرنده
 

در این موضوع محورهای زیر قابل طرح است:
قرض گرفتن موجب اندوه است ودر روایات تاکید شده که تا انسان در بن بست ونیاز سخت وشدید قرار نگرفته است، زیر بار قرض گرفتن نرود.زسول خدا فرمود:از قرض گرفتن به پرهیزید که مایه رسوایی دین است. (39)امیر مومنان فرمودند:از قرض گرفتن پرهیز کنید.چون قرض موجبند وه در شب وخواری در روز است. (40)امام صادق از قول پیامبر نقل می‌کند:هیچ دردی به شدت چشم درد نیست و هیچ غمی همچون شدت غم بدهکاری وقرض نمی‌باشد. (41)امام کاظم(ع)فرمود:هر کس در طلب روزی حلال تلاش کند ولی کفایتش نکند،با ضمانت و تکیه بر خدای بزرگ وام بگیرد. (42)
این مسأله آنقدر اهمیّت دارد که اگر در بین نماز طلبکار،طلبش را درخواست کرد،بدهکار باید نمازش را قطع کند. رسول اکرم (ص) می‌فرماید:...برای بدهکار اگرتوانگرشده،جایزنیست پرداخت دینش رابه تأخیر اندازد.(43) قرض نوعی امانت است که باید آن را حفظ کرده. در روایات و شیوه زندگی معصومین به پرداختن بدهی در وقت خود فوق العاده تاکید شده است . ومسلمان نباید در ادای دین خود مسامحه وسهل انگاری کند .امام صادق فرمودند:دزدها سه دسته‌اند:ترک کننده زکات، حلال داننده مهریه زن و نپرداختن آن، کسی که قرض بگیرد و ادا ننماید . (44)پیامبر فرموده‌اند : کسی که در مورد ادای حق کسی امروز و فردا کند با این که توانایی پرداخت آن را دارد ؛ هر روز گناه ربا خوار بر گردن او خواهد آمد .(45)امام باقر فرمودند:نخستین قطره خونی که از پیکر شهید به زمین می‌ریزد،کفاره وپاک کننده همه گناهان اوست،مگر قرض وبدهکاری که که کفاره آن فقط ادای آن است. (46)
بدهکار باید رفتار حسنه داشته باشدواگر هم توان پرداخت ندارد،طلبکارراراضی به مهلت کند.موقع پرداخت نیز تشکّر کند.پیامبر فرمود:هرکس ازشما قرض گرفت،آنرا با ثنا ستایش بپردازد(47)ونیز فرمود:بهترین مردم کسی است که قرض خود را به گونه‌ای بهتر اداکند.(48)

آثار وفوائداجتماعی قرض‏الحسنه
 

قرض‏الحسنه این خاصیت را دارد که روحیه‌ی مهرورزی، همدلی، مواسات، تعاون و همبستگی جامعه، حاجمیت انصاف و مساوات، ایجاد محبت و مودت و مسئولیت پذیری و رشد عواطف انسانی را زنده می‌کند و در حقیقت، ترجمان شخصیت متعادل انسان و راه تقرب و نزدیک شدن به خداوند بزرگ است، برخی از آثار اجتماعی این سنت حسنه عبارتند از :

1.کاهش روح تکاثرورزی و زراندوزی
 

خواست خداوند این است که مردم فقط دل به دنیا نبندند و به فکر سرای آخرت نیز باشند :ویل لکل همزه لمزه * الذی جمع مالا وعدده * یحسب ان ماله اخلده . (49)وای بر هر غیبت کننده‌ی عیبجوی،همان کسی که به جمع مال می پردازدو دائم می‌شمرد . می‌پندارد که مال و دارایی‌اش او را جاوید می‌گرداند .خداوند می‌خواهد انسان‌ها فقط خود را نبینند بلکه کل انسان‌ها را بنگرند تا خودخواهی و فردگرایی عاملی برای کسب مال و تکاثر نگردد و او و جامعه را دچار گرفتاری نکند، چرا که جمع کردن پول و مالی که در مسیر تولید و ایجاد اشتغال نباشد، آتش است . از این رو ابزارهایی را پیش بینی کرده است تا این تعادل حفظ شود . دادن خمس، زکات، صدقه، انفاق، هبه، و قرض‏الحسنه، ا نسان را از دل بستن به دنیا باز می‌دارد و او را نسبت به سرنوشت دیگران متعهد و مسئول می‌سازد .

2.تالیف قلوب
 

قرض‏الحسنه می‌تواند موجب تالیف قلوب و دوستی میان خانواده‌ها و جامعه شود، اما در صورت عدم انجام آن، دشمنی و کدورت زیاد خواهد شدو در نتیجه ناراحتی‌های روحی و روانی و افسردگی در میان مردم شیوع پیدا خواهد کرد، چون یکی از عواملی که گاه موجب کدورت‌های خانوادگی و فردی بین دوستان و آشنایان می‌شود، مسائل اقتصادی است، یعنی چه بسا در کنار کسی که دارای توانایی مالی خوبی است، برادر و خواهر، فامیل و آشنا و دوستانی باشد که در تنگنای اقتصادی و مالی هستند، لذا خداوند متعال می‌فرماید : وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یجب المحسنین .در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را به دست خویش به هلاک میندازید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد. انسان بعد از کسب نعمت استقلال مالی با حفظ اعتدال، باید از اموال خود به دیگران هم اختصاص دهد تا هم دشمنی‌ها حذف شود و مهربانی‌ها افزون گردد و هم محبت صاحب مال در دل مردم بیشتر گردد .اینکه قرض دهنده با کار خود نوعی احساس عطوفت و همدردی نسبت به قرض گیرنده پیدا کند و آسودگی خاطر او بجوید، تقویت روح عطوفت و ترحم جمعی را فراهم آورد و این امر در واقع تحقق سفارش امام صادق (ع) است که فرمود : یحق علی المسلمین لاجتهاد فی التوصل و االتعاون علی التعاطف والمواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض .سزاوار است که مسمانان در پیوستن به یکدیگر تلاش کنند وبه همدیگر مهر بورزند .

3.اصلاح جامعه :
 

از آنجا که یکی از عوامل انحراف و سقوط اخلاقی در هر اجتماعی، فقر می‌باشد و بسیاری از جرائم و بزهکاری ها، ریشه در نیاز شدید مالی دارد، لذا اسلام درصدد است که قبل از وقوع جرم، واقعه را علاج نماید .هدف اسلام، ساختن انسانی است که خود را در برابر برادران دینی‌اش مسئول بداند و در رفع حوائج و نیازمندی‌های آنان تلاش نماید تا علل انحراف‌های اخلاقی در ریشه خشکانده شود و جامعه از افتادن در ورطه هلاکت و تباهی مصون و محفوظ بماند، چرا که جامعه انسانی به منزله‌ی تن واحدی است که اگر یک عضو آن دچار فقر و احتیاج شود، تبعات فقر او دامنگیر همه‌ی جامعه شده و سبب هلاکت همه‌ی اجتماع می‌شود . به همین دلیل خداوند می‌فرماید :وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین .بنابراین در جامعه‌ای که روح کمک و تعاون بر آن حاکم باشد و اغنیاء فقرا در اموال خود شریک دانسته و حقی برای آن‌ها قائل باشند، علاوه بر کاهش چشمگیر انحرافاتی مثل سرقت، قتل، جنایت و بسیاری دیگر از تنش‌های اجتماعی و مشکلات خانوادگی که ریشه در مسائل مالی دارد . فرد نیز نقش بسزایی در اصلاح جامعه و حرکت جامعه به سوی سازندگی و رشد پیدا می‌کند و در نهایت، آرامش و امنیتی که در جامعه ایجاد می‌شود شامل حال خود او نیز می‌گردد.اما گاهی عدم انفاق و یا ندادن قرض‏الحسنه مساوی با نابودی انسان در دنیا و رسوایی او در آخرت است . کاسنی که انفاق نمی‌کنند خود را به هلاکت آخرت و ناکامی از زندگی دنیا می‌اندازند و چه بسا از ناحیه‌ی محرومان و فقرا مورد اذیت و آزاد قرار گیرند .(50)البته موارد دیگری از جمله:مغفرت وآمرزش،مشکل گشایی وگارگشایی،کفاره‌ی گناهان،تضاعف پاداش الهی،ذخیره‌ی آخرت،موجب استجابت دعاها،سبب جلب رحمت الهی در دنیا وآخرت و....از تأثیرات قرض‏الحسنه است.
قرض‏الحسنه از مسائل مهم اقتصادی – اسلامی است که دین اسلام برای آن اهمیت فراوان، متاهل است هدف از قرض‏الحسنه نوع دوستی مبتنی بر ایمان با هدف تقرب به خدا بدون هیچ گونه سود جوئی، افزون طلبی است . آیات زیادی در قرآن و احادیث معصومین به این امر مهم تاکیددارد .وام دادن از صدقه دادن ارزشمند تر است . چون حتما به دست نیازمند می‌رسد . و گداپروری در جامعه به وجود نمی‌آید قرض دادن شرایطی برای قرص دهنده مثل، عدم منت، عدم آزار و اذیت، عدم ریا، اخلاص و.....و برای قرض گیرنده شرایطی مثل پرداخت به موقع، همراه با نیکی و ستایش را به همراه دارد. برای قرض می‌توان آثاری نظیر : رحمت الهی، مغفرت، اجر اخروی و بهشت، استجابت دعا، اصلاح اجتماع و تالیف قلوب را در نظر گرفت .
1.توابها و آثار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و معنوی قرض‏الحسنه باید برای جامعه بازگو گردد که این کار از طریق رسانه‌ها، بروشور و پوستر امکان پذیر است .
2.افراد متمکن که توانایی مالی خوبی دارند در این امر مقدس همکاری نموده و در این صندوق‌ها حساب باز کنن، تا ا جر اخروی و پاداشهایالهی نصیبشان شود .
3.در مکان‌هایی نظیر مدارس، قرض‏الحسنه دانش آموزی در حوزه‌های علمیه : قرض‏الحسنه طلاب، و در مکانی دیگر قرض‏الحسنه های گروهی تشکیل دهند .
4.در خانواده‌ها، قرض‏الحسنه خانوادگی راه بیندازند و به افراد نیازمند خانواده وام‌های کوتاه و بلند مدت بدهند .
5.مسئولان قرض‏الحسنه سعی کنند با مردم رفتار نیکو داشته باشند و از برخورد مالکانه پرهیز کرده و در کمال دقت و اخلاص کار کنند .

پي نوشت ها :
 

1.فضل بن حسن طبرسی،تفسیر مجمع البیان،ج3ص71
2.محمد کلینی،اصول کافی ج2ص196
3.بقره/245
4.حدید/11
5.حدید/18
6.مائده/12
7.تغابن/17
8.مزمل/20
9..فضل بن حسن طبرسی،تفسیر مجمع البیان،ج3ص71
10. آلوسی،تفسیر روح المعانی
11.محمد حسین طباطبایی،تفسیر المیزان،ترجمه سید محمدباقر موسوی،ج2ص432
12.ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج2،ص225
13.محسن قرائتی، تفسیر نور
14.بانو نصرت امین،تفسیر مخزن العرفان،ج2ص362
15.ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج2ص225
16.محسن قرائتی، تفسیر نور به نقل از تفسیر کبیر وکاشف و نمونه
17.محمد حسین طباطبایی،تفسیر المیزان،ترجمه سید محمدباقر موسوی،ج19ص272
18.قصص/84
19.انعام/60
20. بانو نصرت امین،تفسیر مخزن العرفان،ج2ص362
21.فضل بن حسن طبرسی،تفسیر مجمع البیان،ج10ص74
22. ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج2ص225
23. ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج25ص197
24. بانو نصرت امین،تفسیر مخزن العرفان،ج2ص362
25. ناصر مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،ج32ص326
26.ملامحسن فیض کاشانی تفسیر صافی ص522
27.حر عاملی،وسائل الشیعه،ج18ص330
28.همان ج11ص357
29.شیخ حر عاملی،مستدرک الوسائل،ج12ص356
30.نهج البلاغه حکمت 101
31.همان
32. حر عاملی،وسائل الشیعه،ج18ص330
33.بقره/280
34.محمد محمدی ری شهری،میزان الحکمه،ترجمه حمید رضاشیخی،حدیث16686
35.همان ح 16687
36.همان ح 16691
37.همان ح 16695
38. حر عاملی،وسائل الشیعه،ج18ص330
39.همو،ج13ص77
40.همان
41.محمد باقر مجلسی بحار الانوار،ج103ص142
42.محمد صدوق،من لا یحضره الفقیه،ج3ص182
43. محمد باقر مجلسی بحار الانوار،ج100ص139
44.همان،ج103ص146
45.همان
46. حر عاملی،وسائل الشیعه،ج13ص85
47.کنز العمال،ج6ص250
48.المعجم الکبیر،ج1ص309
49.همزه/1-3
50.جعفر گل محمدی،فصلنامه ی وام،شماره 51

فهرست منابع
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه
3.آلوسی،محمود،تفسیر روح المعانی،نشردارالکتب العلمیه،بیروت،1415ق،چاپ اول.
4.امین،بانو نصرت، تفسیر مخزن العرفان،نشر نهضت زنان مسلمان،تهران،1361،بی جا.
5. صدوق،محمد، من لا یحضره الفقيه،انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بی تا،بی جا.
6.طباطبایی،محمدحسین، تفسيرالميزان،ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،قم،1374،چاپ پنجم.
7.طبرسی،فضل بن حسن،تفسیرمجمع البیان،ترجمه مترجمان،نشرفراهانی،تهران،1360،چاپ اول.
8.عاملی،حر،وسائل الشیعه.
9.همو،مستدرک الوسائل.
10.فیض کاشانی،ملا محسن،تفسیرصافی،نشر الصدر،تهران،1415ق،چاپ دوم.
11.قرائتی،محسن،تفسیر نور، انتشارات موسسه‌ی درس‌هایی از قرآن،تهران،1382،چاپ هفتم.
12. کلینی،محمدبن یعقوب،الکافی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه،تهران،1375،چاپ ششم.
13. مجلسی محمد باقر،بحار الانوار،
14. محمدی ری شهری،محمد،ميزان الحكمه،ترجمه حمیدرضا شیخی،انتشارات دار الحدیث،قم،1381،چاپ دوم.
15.مکارم شیرازی،ناصر، تفسیرنمونه،، انتشارات دارالکتب الاسلامیه،تهران،1374،چاپ اول.
16. جعفر گل محمدی،فصلنامه ی وام،شماره51